یادداشت: دکتر فرخ لطیفنژاد/ استعاره مکتب عشق در روایتهای عاشورایی
سیدمهدی شجاعی در کتاب "آفتاب در حجاب" شکلگیری روابط عاطفی امام حسین(ع) و خواهرش زینب(س) را از ابتدا با توصیفی احساسی بیان میکند. عشقی که کارکرد آن تداوم انقلاب مذهبی امام و صیانت از دین تحریفشده الهی بود.
او فرم منحصر به فردی از زاویه دید دوم شخص را در این کتاب بهکار میبرد که در آن هم راوی با شخصیت داستانی به عنوان مخاطب همدردی میکند و هم شخصیتهای داستانی با هم و جالب آنکه گفتوگوی راوی ذهنی است نه حضوری تا به اصل ماجرای قیام خدشهای وارد نشود. شجاعی در این کتاب از منابع معتبر و کتب مقتل زیادی بهره میبرد تا زوایای اشکارنشده روز واقعه را شرح دهد. از آثار مشابه او در زمینه قیام عاشورا کتاب "پدر، عشق و پسر" است که در آن راوی، اسب امام حسین است و شخصیت اصلی همسر امام ،رباب، در یک سال باقیمانده از عمرکوتاهش پس از شهادت همسرش در زیر سقف آسمان زندگی میکند تا گرمای عطشبخش روزهای جنگ را از یاد نبرد.
روایت بر محور استعاره مکتب، عشق است، شکل میگیرد و بهدنبال آن عشقهای سلسلهمراتبی با روابط نسبی و سببی مطرح میشود که پیامد آن روحیه پذیرش و تسلیم نسبت به امام و مبارزه برای حفظ و احیای ارزشهای ازدسترفته الهی است.
جلوه متعالی مکتب عشق در کنشهای امام تجلی مییابد واسطوره قربانی را رقم میزند، قربانی همزمان عامل احیای مذهب و فنای فیالله میشود.
استعاره کلیدی دیگر دین آگاهی و آزادی است، میباشد و بر اساس آن جوان مسیحی (وهب) و زهیر غیر شیعه پیرو فرقه عثمانی و فرمانده دشمن (حُرّ) پس از رسیدن به آگاهی به مقام آزادگی میرسند و در تقابل با مسلمانانی قرار میگیرند که پیرو استعاره دین به مثابه جهل و تعصب هستند و به آن بهعنوان ابزار پیشبرد امور دنیوی و منافع اخروی مینگرند.
شبکه استعاری موجود جهان معرفتی متن را اینچنین بازنمایی میکند:
دین نوعی آگاهی است که موجد عشق الهی میشود و پیامد آن آزادگی و اصلاح ارزشها و قربانی وابستگی ها برای رسیدن به وصال یا فنای الهی است.
انتهای پیام/